سالها پیش، یعنی آخرین باری که پا تو مزرعه پدربزرگ گذاشتی تعطیلات تابستونی یکی از سالهای کودکیت بود. الان خیلی از اون دوره گذشته و بعد پدربزرگ قراره ...
تنهایی وسط سفر دریاییت بودی که با یه مرد غریبه آشنا میشی. این مرد انقدر راجب زیباییهای زندگی برات میگه که کاملا تحت تاثیر قرارت میده، ولی دیر نمیش...